تاختن. حمله کردن. تعرض کردن: اگر من بر تو لختی ناز کردم و یا بر تو زمانی تاز کردم. (ویس ورامین). بر او دست خود را سبک تاز کرد وز انگشتش انگشتری باز کرد. نظامی
تاختن. حمله کردن. تعرض کردن: اگر من بر تو لختی ناز کردم و یا بر تو زمانی تاز کردم. (ویس ورامین). بر او دست خود را سبک تاز کرد وز انگشتش انگشتری باز کرد. نظامی